پایان نامه ارشد: شناسایی آسیب های موجود در برنامه آموزش مهارت های زندگی نظام آموزش متوسطه |
امروزه علیرغم تغییرات عمیق فرهنگی و تغییر در شیوههای زندگی، بسیاری از افراد فاقد تواناییهای لازم و اساسی در رویارویی با مسائل زندگی خود میباشند و همین امر آنان را در مواجهه با مسائل و مشکلات زندگی روزمره و مقتضیات آن آسیب پذیر نموده است. بنابراین با توجه به مدارک و شواهد علمی و به منظور پیشگیری از آسیبهای اجتماعی (مانند خودکشی، اعتیاد، خشونت، رفتارهای بزهکارانه و اختلالات روانی) که ناشی از ناکارآمدی فرد در مواجهه با مقتضیات زندگی است، لازم است به موضوع بهداشت روانی و اهمیت آن توجه بیشتری مبذول گردد. با توجه به لزوم انطباق افراد با تغییرات زندگی عصر حاضر، «برنامه درسی به عنوان یکی از ابزارهای فرهنگی است که با طراحی و اجرای آن میتوان نسل امروز را برای رویارویی و مواجهه با چالشها و مسائل موجود و آینده توانا ساخت و شهروندان شایستهای را تربیت نمود » (فتحی واجارگاه، 1381، ص 4).
انسان دنیای امروز به لحاظ پیچیدگیهای زندگی، وسعت و سرعت تغییرات با چالشهای فراوانی روبروست که این چالش در قرن آینده بارزتر خواهد شد (دلور، 1375).
از چالشها و بحرانهای مطرح میتوان به مواردی همچون چالش بین جهانی شدن و بومی ماندن، بحران جمعیت، بحران سلامتی و تغذیه، دگرگونیهای فناوری و شرایط حرفه ای، اثرات فناوری نوین ارتباطی بر مهارتهای اجتماعی و اخلاقیات، مشکلات خانوادگی، اشتغال والدین در بیرون از منزل و… اشاره کرد (گزارش آموزش و پرورش، 1376، پراواز 1370).
هر یک از این بحرانها مشکلاتی را بر چگونگی زندگی افراد و رفتارهای اجتماعی و فردی آنها تحمیل میکند. بنابراین چگونگی رویارویی با مسائلی همچون مسائل فوق، و نیز تربیت انسانهای متعهد به خواستها، ارزشها و آرمانهای جامعه، پیشبینیها و برنامهریزیهای خاصی را میطلبد.
آموزش مهارتهای زندگی فرد را برای غلبه بر تنشها و مشکلات پیش رو که خواست وی و جامعه است آماده میکند. منظور از مهارتهای زندگی آن نوع تواناییهای شناختی، عاطفی، و عملی است که برای موفقیت و احساس شادمانی در زندگی روزمره معمولی و عادی مورد نیاز میباشد، و اهداف آموزشی این نوع مهارتها ازالزامات و نیازهای روزمره زندگی استخراج میشود (استنتن[1] و دیگران، 1980؛ پیت من[2]، 1991؛ سازمان جهانی بهداشت[3]، 1994 به نقل از ادیب ،1382).
بطور کلی برنامههای مختلفی که بر اساس آموزش مهارتها در زمینه ارتقای سلامت کودکان و نوجوانان اجرا شده است مشتمل بر چند مهارت اصلی و اساسی هستند که عبارتند از: توانایی تصمیمگیری، توانایی حل مسأله، توانایی تفکر خلاق، توانایی تفکر نقادانه، توانایی برقراری روابط مؤثر، توانایی برقراری روابط بین فردی سازگارانه، توانایی آگاهی از خود، توانایی همدلی با دیگران، توانایی مقابله با دیگران، توانایی مقابله با هیجانها، و توانایی مقابله با استرس (سازمان بهداشت جهانی، 1379، ص 17).
آموزش مهارتهای زندگی مورد تأکید بسیاری از مربیان و صاحبنظران تعلیم و تربیت بوده است. برای مثال از نظر جان دیویی هدف تعلیم و تربیت آماده کردن شهروندان برای اداره خود است؛ و این یادگیری مثل هر یادگیری دیگر، باید از راه عمل صورت گیرد. به نظر دیویی بزرگترین نقص آموزشگاههای سنتی که مایه بسی تأسف است آن است که در آن سعی میشود در محیطی که فاقد هرگونه روح اجتماعی است، برای اجتماع اعضای شایسته و مفید تربیت کند (شکوهی، 1369، ص203).
اهداف یا کانون توجه برخی نظریههای برنامه درسی از قبیل نظریههای انسانگرایانه ، اجتماعی و رشد گرا ، آموزش مصادیق مهارتهای زندگی است (میلر، 1379 ).
با توجه به اهمیت یادگیری مهارتهای زندگی برای مواجهه با مسائل و مشکلات روزمره و تأثیر آن بر بهبود زندگی فردی و اجتماعی و نیز تأکیدهایی که بر آن گردیده است، بایستی مورد توجه دستاندرکاران تعلیم و تربیت قرار گیرد. در همین راستا است که امروزه بخشی از برنامههای درسی رسمی مدارس در اکثر نظامهای آموزشی به آموزش این مهارتها اختصاص یافته است (استنتن و دیگران، 1980).
در اهداف آرمانی و اهداف دورههای تحصیلی نظام آموزشی جمهوری اسلامی ایران نیز به صراحت و یا به طور ضمنی به آموزش مهارتهای زندگی تأکید شده است بنابراین ضرورت آموزش این گونه مهارتها برای دانش آموزان ایرانی نیز به شدت احساس میگردد. لذا این پژوهش به دنبال شناسایی آسیبهای موجود در برنامه آموزش مهارتهای زندگی دوره متوسطه نظری و اولویت بندی اهمیت عناصر تشکیل دهنده این برنامه از منظر متخصصان تعلیم و تربیت، معلمان، و دانش آموزان و ارائه راهکارهایی برای بهبود وضعیت آن بوده است.
بیان مسأله:
امروزه بر خلاف ایجاد تغییرات عمیق فرهنگی و تغییر در شیوههای زندگی، بسیاری از افراد در رویارویی با مسایل فاقد توانایی های لازم واساسی هستند و همین امر آنها را در مواجهه با مسایل و مشکلات زندگی روزمره آسیبپذیر کرده است (سازمان بهداشت جهانی، 1377، ص10).
آموزش مهارتهای زندگی فرد را برای غلبه بر تنشها و مشکلاتی که گریبانگیر فرد وجامعه است آماده میکند. منظور از مهارتهای زندگی آن نوع تواناییهای عملی است که برای موفقیت و احساس شادمانی در زندگی روزمره مورد نیاز میباشد و اهداف آموزشی این مهارتها از الزامات و نیازهای روزمره استخراج میشود. مهارتهای زندگی بسیار متعدد هستند و ماهیت و انواع آن با توجه به موقعیتها، فرهنگها و جوامع تغییر مییابد. نمونههایی از مهارتهای مورد تأکید در نظامهای آموزشی عبارتند از: مهارتهای حرفهای، مهارتهای زندگی روزمره، مهارتهای ارتباط میان فردی، مهارت همدلی، مهارت حل مسأله، مهارت تفکر انتقادی، مهارت حفظ بهداشت و سلامت، مهارت خود آگاهی، مهارت مقابله با استرس، مهارت شهروندی مسئول (فتحی واجارگاه،2003، ص 5-4).
در دورة متوسطة قسمت اعظم استعدادهای اختصاصی نوجوان و جوان بروز میکند، قدرت یادگیری آنان به حد اعلای خود میرسد، کنجکاوی آنان جهت معینی مییابد و مسائل جدید زندگی نظیر انتخاب رشته، انتخاب حرفه و شغل، اداره خانواده وگرایش به مرام و مسلک، ذهن آنان را به خود مشغول میدارد و به مرحلة ادراک ارزشهای اجتماعی، اقتصادی و معنوی میرسند.
این دوره از لحاظ مبانی فلسفی، زیستی، روانی و اجتماعی دوره بسیار مهمی است. دوره ای که آموزش عمومی را به آموزش عالی پیوند می دهد وگروه کثیری را برای ورود به جامعه و بازار کار مهیا میکند.از این رو هر نوع نارسایی و خلل در این دوره مستقیماً بر عملکرد و کیفیت هر دوحلقه آموزش عمومی و عالی، تأثیر بسزایی دارد. (صافی،1380، ص90).
آموزش مهارتهای زندگی برای دانشآموزان ایرانی در صحنة عمل چندان مورد تأکید قرار نگرفته است و تحقیقات انجام یافته بر روی برنامههای آموزشی و میزان دستیابی دانشآموزان به مهارتهای زندگی، فقدان یا کمبود آن را نشان میدهند (رمضانخانی و سیاری 1379، کیامنش 1379).
شاید به استناد چنین تحقیقاتی بوده است که در برنامة پنج سالة سوم توسعه در بخش آموزش، از عدم توجه به آموزش مهارتهای زندگی به دانشآموزان ابراز نگرانی شده است (برنامه سوم توسعه، 1378، ص201؛ به نقل از ادیب،1382).
لذا با توجه به شرایط جاری به منظور شناخت وضعیت موجود عناصر برنامه درسی مهارتهای زندگی دوره متوسطه نظری (از قبیل اهداف، مواد آموزشی، محتوا، فعالیت های یادگیری، راهبردهای تدریس، ارزشیابی، گروه بندی، زمان و فضا) و کمبودها وکاستی های آن در مقایسه با وضعیت مطلوب، این تحقیق به عمل آمده است. مسأله اساسی تحقیق از یک سو شناسایی عوامل آسیب زا در عناصر برنامه درسی مهارتهای زندگی دوره متوسطه نظری و از سوی دیگر اولویت بندی اهمیت عناصر این برنامه درسی از منظر متخصصان تعلیم و تربیت، معلمان و دانشآموزان شهر تهران و ارائه راهکارهایی برای بهبود وضعیت آن بوده است.
اهمیت و ضرورت پژوهش:
اهمیت و ضرورت برنامه درسی مهارتهای زندگی از این بابت است که ضمن ارتباط با چگونگی و کیفیت زندگی شهروندان موضوعات آموزشی را به نیازهای واقعی و علایق دانشآموزان پیوند میدهد، ضمن اینکه در برنامههای موضوع محور جاری ایجاد تعادل مینماید. به همین لحاظ امروزه در بسیاری از نظامهای آموزشی بخشی از برنامههای درسی رسمی به این امر اختصاص یافته است.
افراد نیازبه کارکردهایی دارند که آنانرا مجهز نماید تا در مقابل استرسها، مسائل غیر قابل پیش بینی و کشمکشهای زندگی قادر شوند، سازگارانه مقابله نمایند. این کارکردها بسیار زیر بنایی هستند و در فرایند تحول، شکل میگیرند کارکردهایی نظیر شناختها، عواطف و رفتارها در قالب ساختارهایی مانند عزت نفس، خود کارآمدی، توانایی حل مسئله، درک از خود، مهارتهای اجتماعی، سبکهای اسنادی و… تجلی مییابد.
آنچه دانشآموزان در حال حاضر در مدارس میآموزند پاسخگوی تمامی نیازهای اجتماعی، عاطفی و… آنان در صحنة واقعی زندگی نیست. علاوه بر این آموزشهای روان شناختی با هدف پیشگیری از آسیبهای اجتماعی زندگی حاضر و آینده فرد ارائه میگردد. پژوهشها نشان میدهند که آموزش مهارتهای زندگی به ارتقای بهداشت روانی کودکان و نوجوانان در ابعاد مختلف زندگی کمک میکند و از اساسی ترین برنامههای پیشگیرانه در سطح اولیه بشمار میرود. سلامتی بخش اصلی یک زندگی شاد است و مدارس نقش مهمی در آگاه ساختن نوجوانان پیرامون مسائل بهداشتی و سلامتی و آموزش علوم زندگی به آنان دارند (آقاجانی، 1381، ص10).
همچنین تحقیقات نشان میدهند که توسعه مهارتهای زندگی میتواند شروع مصرف مواد مخدر را به تأخیر بیندازد، از رفتارهای جنسی پرخطر جلوگیری کند، مدیریت خشم را تعلیم دهد، عملکرد تحصیلی را بهبود بخشد و سازگاریهای اجتماعی مثبت را ارتقاء بخشد (PAHO،2001، ص6).
با توجه به اهمیت سرمایهگذاری در آموزش نیروی انسانی و لزوم تربیت شهروندان شایسته و با در نظر گرفتن اینکه دانشآموزان دوره متوسطه نیروی فعال جامعه هستند، و به لحاظ شرایط خاص دورة جوانی دارای ویژگیهای منحصر به فرد و حساسی هستند، همچنین این گروه سنی در رابطه با رفتارهای مربوط به مشکلات بهداشتی آسیبپذیر میباشند لذا آموزش مهارتهای زندگی با توجه به اهمیت و تأثیر آن بر رشد رفتارهای مطلوب و مثبت یادگیرندگان و نیز ویژگیهای دوره جوانی، برای دانشآموزان این دوره اهمیت بسزایی دارد. از این رهگذر شناسایی عوامل آسیبزا در برنامة آموزش مهارتهای زندگی دورة متوسطۀ نظری و اولویت بندی اهمیت عناصر تشکیل دهنده این برنامه، اطلاعات اساسی را برای بازنگری برنامههای آموزش مهارتهای زندگی فراهم میسازد و زمینه را برای ارائة آموزشهایی در جهت بهبود زندگی و توانمندسازی دانشآموزان این دوره مهیا میکند. همچنین تدوین برنامه آموزش مهارتهای زندگی مبتنی بر خواستهها و نیازهای دانشآموزان دورة متوسطه نظری به آنها کمک میکند تا بطور موفقیتآمیز زندگی کنند و در نقشهای چندگانه شان به عنوان عضو یک خانواده، شهروند و نیروی کار مفید و مؤثر عمل نمایند.
اهداف پژوهش:
اهداف کلی:
1- شناسایی آسیبهای موجود در برنامه آموزش مهارتهای زندگی نظام آموزش متوسطه نظری با توجه به عناصر نه گانه برنامه درسی از منظر متخصصان تعلیم و تربیت، معلمان، و دانشآموزان
2- اولویت بندی اهمیت عناصر برنامه درسی مهارتهای زندگی و زیر مؤلفه های آنها از منظر متخصصان تعلیم و تربیت، معلمان، و دانش آموزان
اهداف ویژه:
1- شناسایی آسیبهای موجود در برنامه آموزش مهارتهای زندگی دوره متوسطه نظری با توجه به عناصر نه گانه برنامه درسی از منظر متخصصان تعلیم و تربیت
2- شناسایی آسیبهای موجود در برنامه آموزش مهارتهای زندگی دوره متوسطه نظری با توجه به عناصر نه گانه برنامه درسی از منظر معلمان
3- شناسایی آسیبهای موجود در برنامه آموزش مهارتهای زندگی دوره متوسطه نظری با توجه به عناصر نه گانه برنامه درسی از منظر دانشآموزان
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1398-06-28] [ 04:18:00 ب.ظ ]
|