پایان نامه ارشد: بررسی وضعیت تغذیه ای درختان و تنوع زیستی زیرآشکوب و ویژگیهای خاک سطحی منطقه مخمل کوه خرم آباد |
(در فایل دانلودی نام نویسنده موجود است)
تکه هایی از متن پایان نامه به عنوان نمونه :
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
چکیده:
با توجه به اهمیت جنگلکاری در مناطق نیمهخشک جهت دستیابی به اکوسیستم پایدار نیاز به در نظر گرفتن معیارهای مختلفی برای جنگلکاری میباشد. هدف از این مطالعه بررسی وضعیت تغذیهای درختان، تنوعزیستی زیرآشکوب، ویژگیهای خاک سطحی و ترسیب کربن آن در تودههای دستکاشت پهنبرگ و سوزنیبرگ منطقه مخمل کوه واقع در شهرستان خرمآباد مورد میباشد. به همین منظور اقدام به آمار برداری صد درصد برای اندازهگیری خصوصیات کمی و کیفی تودهها شد. و از روش نمونهبرداری انتخابی (10 درخت سالم از اشکوب غالب و در قسمت مرکزی توده) برای تهیه نمونه برگ جهت بررسی وضعیت عناصر غذایی و بازجذب ، تهیه نمونه خاک (از عمق سطحی 10-0 سانتیمتر) و بررسی تنوع زیستی زیر آشکوب (از پلاتهای 1×1 متر در چهار جهت تحت تاج پوشش و در جهت شمالی در فضای باز) استفاده گردید. جهت محاسبه شاخصهای تنوع زیستی از نرم افزار Past، برای تجزیه تحلیل دادهها از نرم افزارExcel و Spss18 و در نهایت برای وزن دهی و انتخاب بهترین گونه از روش سلسله مراتبی AHP تحت نرم افزار expert choice استفاده گردید. مطابق نتایج گونههای سوزنیبرگ از نظر خصوصیات کمی و کیفی بهترین حالت، و ون بدترین حالت را نسبت گونههای مورد مطالعه داشت. در مجموع سوزنی برگان اثر منفی قابل توجهی در خصوصیات کمی و کیفی خاک نداشتند، این گونهها همچنین (سوزنی برگان) از بیشترین ترسیب کربن خاک و ارزش اقتصادی حاصله از آن برخوردار بودند، در حالی که زیتون کمترین مقدار ترسیب کربن و ارزش اقتصادی را داشت. نتایج مقایسه میانگین شاخصهای تنوع نشان داد که مقدار تنوع زیستی در توده سوزنیبرگ کاج با مقدار تنوع زیستی در تودههای پهنبرگ مشابه بود (بیشترین مقدار)، در حالی که کمترین مقدار تنوع زیستی در توده سرو نقرهای وجود داشت. روند بازجذب عناصر غذایی در گونههای کاجبروسیا و سرو نقرهای به صورتK> P >N ، ون و ارغوان به صورت K>N>P و زیتون به صورت P>N>K بود. مقدار بازجذب عناصر غذایی در هر کدام از گونههای مورد مطالعه متفاوت بود، ارغوان بیشترین بازجذب در سه عنصر(نیتروژن، فسفر و پتاسیم) مورد مطالعه و سرو نقرهای کمترین باز جذب عناصر فسفر و پتاسیم را دارا بود و از نظر عنصر نیتروژن با گونه های دیگر در یک گروه بودند و کمتر از ارغوان بودند. نتایج نهایی به دست آمده از روش سلسله مراتبی نیز نشان داد به ترتیب گونه های کاج بروسیا و ارغوان بهترین و ون بدترین گونه برای جنگلکاری در منطقه میباشند.
فصل اول: مقدمه و کلیات
1-1- مقدمه
جنگلها به لحاظ ذخیره بومشناختی حدود 90 درصد زیتوده کره زمین را تشکیل میدهند، زندگی موجودات کره خاکی بهطور مستقیم و غیر مستقیم به پوشش گیاهی و جنگل وابسته است (مهدویراد، 1387). آمار و اطلاعات موجود در کشور نشان میدهد از کل سطح جنگلهای کشورمان بیشتر از 90 درصد آن (غرب 2/73 درصد، جنوب 5/12 درصد، شمال 5/4 درصد) مورد تخریب قرار گرفته است (فتاحی، 1373).
حدود 30 درصد از مساحت جهان را منطقه خشک و نیمهخشک تشکیل میدهد (2001Lal,). رویشگاه زاگرس در بخش غربی و كوهستانی ناحیه رویشی بزرگ ایران و تورانی واقع شده است، که جنگلها این منطقه جزو جنگلهای نیمهخشك محسوب میشوند. مساحت جنگلهای زاگرس در گذشته بیش از 10 میلیون هکتار بوده است، که به علت افزایش روز افزون جمعیت فشار تخریب انسان روی طبیعت و بهرهبرداری بیرویه سالیان دور تاکنون سبب کاهش فزاینده مساحت این جنگلها شده است. مساحت فعلی این جنگلها 5 میلیون هکتار است که بیشتر به صورت شاخهزاد میباشد، و حدود 40 درصد مساحت کشور ایران را تشکیل میدهند (مهاجر، 1384؛ ثاقب طالبی، 1391).
با تخریب جنگلها و کاهش مساحت آنها انقراض گونههای گیاهی و جانوری و در نتیجه کاهش تنوع زیستی در دنیا مشاهده میشود. اگر سرعت تخریب جنگل بیش از احیای آن باشد، علاوه بر اینکه پوشش گیاهی و ساختار جنگل دستخوش تغییر میشود، خصوصیات خاک جنگل نیز تغییر کرده و ممکن است این تغییرات موجب فرسایش شدید خاک گردد (اسداللهی، 1370).
جنگلکاریها موجب تامین تولیدات محسوس (از طریق افزایش تولید چوب و چوب سوخت، علوفه و محصولات دیگر) و نامحسوس (ترسیبکربن، تعادل هیدرولوژیکی، احیاء جنگل و حاصلخیزی خاک و پایداری اراضی) میشوند، و بعنوان راهکاری برای احیاء جنگلهای مخروبه بوده که 10 درصد از جنگلهای دنیا را به خود اختصاص داده اند (2003Piotto et al.,). افزایش روز افزون جمعیت و بالا رفتن نیاز چوب و فرآوردههای آن از یک طرف و تخریب و تجاوز به عرصههای جنگلی و خارج کردن آن از چرخه تولید چوب، اهمیت جنگلکاری را دو چندان میکند (مهدویراد، 1387). به طوری که امروزه اهمیت جنگلکاری از چنان جایگاهی برخوردار شده است که میزان سطح جنگلکاری سالیانه در هر کشوری را معیاری برای ارزیابی توسعه یافتگی آن کشور تلقی مینمایند (عبدالله پور، 1376).
رشد و تولید گونههای جنگلکاری شده به مواد مغذی خاک وابسته است (2000Binkley & et al.,). بسیاری از ابزارهای جنگلشناسی از قبیل انتخاب گونه، تعیین حاصلخیزی رویشگاه، نرخ رویش توده، تعیین میزان سطح ذخیرهگاه لازم در جنگل، پیشبینی درصد زندهمانی و رشد نهالها تحت تأثیر خاک قرار میگیرد (1979Daniel et al.,). کیفیت خاک (خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک) معیاری است که توانایی خاک در تولید زیتوده گیاهی، چرخه عناصر غذایی، ذخیره کربن و تبدیل انرژی در بومنظامهای جنگلی را توصیف میکند (1997Khanna.,) و میتواند تحت تأثیر، فعالیتهای مدیریتی و نوع گونههای درختی تغییر کند )2000 Binkley et al.,). هر گونه درختی در بومسازگان جنگلی نیازهای تغذیهای مشخص دارد. گونههای درختی موجود در اشکوب بالا با انباشت عناصر متعدد غذایی و تولید اسیدهای آلی در برگ و دیگر اندامها، و تعیین میزان ورودی-خروجی عناصر روی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاکها اثر میگذارند (2002 Augusto et al.,). در فرآیند چرخه عناصر غذایی، باز جذب عناصر غذایی (نیتروژن، فسفر و پتاسیم) قبل از افتادن برگ یکی از فرآیندهای اصلی حفظ عناصر غذایی بوسیله گیاه است (2003Van Heerwaarden et al.,)، از این طریق عناصر پس گرفته شده را به بافتهای جدید، منتقل یا برای استفاده در آینده ذخیره میکنند (1994Vitousek et al.,).
زیراشکوب یک جز جدای ناپذیر از اکوسیستم جنگل است، که به طور کلی بخش زیادی از تنوع زیستی جامعه فلورستیک را تشکیل میدهد (2006Tchouto et al.,)، با توجه به تاکید بر حفظ تنوع زیستی در زیستگاهها و اکوسیستمهای در معرض خطر شناسایی اثرات جنگلکاری بر روی تنوع زیستی و کارکرد اکوسیستمها مهم میباشد (2008Elmarsdottir et al., )، با بررسی تأثیر جنگلکاریها بر تنوع زیستی پوشش گیاهی کف جنگل میتوان وضعیت و ذخایر ژنتیکی، روند توالی و گونههای در حال انقراض را مورد ارزیابی قرار داد (2004Cusack.,)، در واقع پوشش گیاهی هر رویشگاه به عنوان برآیندی از شرایط بومشناختی و عوامل زیست محیطی حاکم برآن میباشد و هدف انسان از جنگلکاری دستیابی به یک بومنظام جدید و نسبتا پایدار و سازگار با شرایط حاکم در منطقه میباشد.
در نهایت میتوان گفت در مناطق خشک و نیمهخشک مسائل مختلف و گوناگونی در امر جنگلکاری در نظر گرفته میشود، یکی از مهم-ترین آنها مسئله انتخاب گونه جهت کاشت میباشد. انتخاب گونه یا گونهها در یک طرح جنگلکاری از اهم مسائلی است که در موفقیت یا شکست طرح نقش اساسی را بازی میکند از این رو لازم است تا عوامل مختلفی که در این زمینه مؤثرند بطور دقیق مورد بررسی قرار گیرند. نظر به اینکه عملیات جنگلکاری در مناطق خشک و نیمهخشک پر هزینه میباشد، اهمیت موضوع را دو چندان میکند. در کشور ما با توجه به وجود عوامل مختلف از جمله: فاصله زیاد بین شمال و جنوب، دامنه زیاد عرض جغرافیایی، جبهههای مختلف آب و هوایی، سازندهای مختلف زمینشناسی و… از شرایط اکولوژیکی متنوعی برخوردار میباشد که این امر مشکلات زیادی را در مناطق مختلف جهت انتخاب گونه یا گونه های مناسب برای جنگلکاری بوجود میآورد) آزادی نجات و همکاران، 1388). انتخاب گونه برای جنگلکاری قبل از مطالعه و شناخت دقیق رویشگاه، مانند عوامل آب و هوایی و خاکی، سرشت اکولوژیک گونه و سایر فاکتورهای مورد نیاز نتیجه مطلوبی به بار نخواهد آورد. هدفهای جنگلکاری اولین فاکتور تعیین کننده در انتخاب گونه محسوب میشوند (اسداللهی، 1372) بطور کلی جنگلکاری در مناطق خشک و نیمهخشک، یک یا چندین هدف را با هم تعقیب میکند. مهمترین این اهداف شامل جنگلکاری به منظور حفاظت خاك، تولید چوب، احداث پارکهای جنگلی و گردشگاههای عمومی، ایجاد کمربند سبز و… می باشد (کنشلو، 1380). در چنین فضایی از تصمیمگیری با قابلیتهای فنون تصمیمگیری چند معیاره (MCDM[1]) مطابقت دارد. از روش AHP به عنوان معروفترین و مناسبترین روش MCDM برای اولویتبندی گونههای درختی جهت جنگلکاری یاد میشود (کوچ و نجفی، 1389؛ آزادی نجات و همکاران، 1388; 2004Herath,)، در واقع تحلیل سلسله مراتبی یکی از جامعترین سیستمهای طراحی شده برای تصمیمگیری با معیارهای چندگانه میباشد، زیرا این تکنیک امکان فرموله کردن مسئله را بصورت سلسله مراتبی فراهم میکند و امکان در نظر گرفتن معیارهای مختلف کمی و کیفی را فراهم میآورد (قدسیپور،1385). در این مطالعه جهت دستیابی به هدف مورد نظر از این روش استفاده میشود، از طرفی نظر به اینکه فهم ارزش اقتصادی بسیاری از تولیدات و خدمات که عرصههای جنگلی در سایهی مجموعهی پیچیدهای از فرآیندهای اکولوژیک و کارکردهای اکوسیستمی به رایگان در اختیار جوامع انسانی قرار میدهد، موجب شفافیت و تسهیل فرآیندهای تصمیمگیری در زمینه کاربری اراضی، و کارآمدتر شدن اقدامات حافظتی میگردد (پناهی و همکاران، 1386). در این مطالعه به ارزش اقتصادی ترسیب کربن خاک نیز به عنوان یک معیار پرداخته شده است، در این مطالعه و در نظر داریم به سوالات زیر پاسخ دهیم.
1- آیا همه گونه ها با شرایط منطقه سازگار هستند؟
2- آیا گونه های پهنبرگ بیشتر از سوزنی برگان در بهبود کیفیت خاک مؤثر هستند؟
3- آیا وضعیت تغذیه ای و بازجذب عناصر غذایی در تک کشتی، گونه های درختی مختلف متفاوت است؟
4- وضعیت شاخصهای مختلف تنوع پوشش گیاهی در زیر آشکوب توده های پهنبرگ نسبت به توده های سوزنی برگ چگونه است؟
5- ترسیب کربن خاک در کدام یک از گونه بیشتر است؟
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1398-06-28] [ 06:11:00 ب.ظ ]
|