علاقه و رغبت معلمان در به کار بستن روش های نو موقعی افزایش می‌یابد که محیطی آزاد و روابط صمیمی میان معلمان و رهبران رسمی آموزشگاه برقرار باشد و در عین حال همه ی عوامل و موجباتی که سبب پیروی و قبول یک الگوی خاص و معین گردد،از بین برود .

 

ابتکار و خلاقیت موقعی آشکار می‌گردد که مدیر آموزشگاه از تعیین بهترین روش کار خودداری کند و معتقد باشد که بهترین روش کار برای هر گروه باید توسط خود گروه و با ملاحظه وضع افراد گروه و سایر عواملی که کوشش های جمع را محدود می‌سازد، به وجود می‌آید .

 

آرای مدیر یا سایر رهبران رسمی آموزشی در زمینه امور آموزشی همواره صحیح و مطلوب است زیرا اگر مدیران آموزشی اصرار داشته باشند که نظرهای آنان درباره ی مسائل مختلف صحیح و قاطع است ، معلمان به جای اینکه کوشش کنند تا نظرهای خود را بیازمایند می کوشند که به نظرهای مدیران پی ببرند . نشست های بحث و مذاکره که در آن آرای معلمان برابر با آرای مدیران مورد بررسی قرار می‌گیرد، موجب افزایش اعتماد معلم به خود می‌گردد و وجود این احساس اعتماد نفس نیز از مقدمات ضروری پرورش ابتکار و خلاقیت است. یکی از مؤثرترین راه های پرورش و ترغیب خلاقیت و ابتکار ، توجه نمودن و اهمیت دادن به دلایل و شواهد قطعی است.

 

پشتیبانی از آمادگی و علاقه مندی معلمان در به کار بردن و آزمایش کردن روش و فنون تازه،اولین گام مدیر در راه پرورش قدرت ابتکار معلمان است.پس از اینکه معلمان روش و فنون تازه را به مرحله ی اجرا گذاشتند مدیر باید کوشش نماید که با فراهم نمودن اسباب آسایش و رفاه خاطر آنان این تجربه ی تازه را برای ایشان ارزنده و لذت بخش سازد .

 

عوامل مؤثر بر خلاقیت :(کریمی،۱۳۸۱)

 

محققین دریافتند که خلاقیت فردی زمانی به اوج خود می‌رسد که افراد توسط تعهد درونی ، چالش پذیری، رضایت شغلی و مکانیزم های خود کنترلی و خود نظمی تحریک شوند.(آمابیل،۱۹۸۰) محققین خلاقیت در تحقیقات خویش،دیدگاه خود را از سطح متغیرهای فردی به سطح متغیرهای زمینه ای توسعه دادند.آن ها دریافتند که محیطها فرصتهایی را از طریق رفع محدودیت‌ها و پاداش دادن ها برای شکوفایی خلاقیت فراهم می کند.(آمابیل،۱۹۸۰) بعضی از مطالعات نشان داد که سبک رهبری، انسجام گروه ومیزان هماهنگی گروه و اثربخشی گروه وترکیب گروه مرتبط با خلاقیت می‌باشند. براین اساس، محققین متغیرهای سطح سازمان را در قالب چند مدل خلاقیت طبقه بندی نمودند.بعضی از مطالعات بیانگر این است که سیاست‌ها، ساختار،جو سازمانی و آموزش سازمانی ‌موثر بر خروجی خلاقیت می‌باشند.به طور اجمال ادبیات خلاقیت در حوزه سازمان،بیانگر دسته بندی های مختلفی از عوامل مؤثر بر خلاقیت می‌باشد،که مهمترین آن ها عبارتند از: عوامل فردی و محیطی ،فردی سازمانی ،فردی ،گروهی و سازمانی،شغلی و سازمانی. در یک طبقه بندی جامع تری می توان گفت که در نوشته ها و تحقیقات سازمان و مدیریت جهت زمینه سازی برای خلاقیت ،چهاردیدگاه وجود دارد.
۱- رویکرد روان شناختی: از این دیدگاه ، خلاقیت به عوامل روان شناختی خصوصاًً میزان هوش و استعدادهای فردی بستگی دارد.بر این اساس توصیه می شود که زمینه برای پروررش خلاقیت افراد باهوش فراهم شود.

 

۲- رویکرد اجتماعی: این دیدگاه، خلاقیت را بیشتر امری گروهی دانسته که بر این اساس برای داشتن خلاقیت ،بر فراهم کردن عوامل گروهی تأکید می‌کند.

 

۳- رویکرد سازمانی: از این دیدگاه،خلاقیت متأثر از متغیرهای سطح سازمان می‌باشد.

 

۴- رویکرد سیستمی: خلاقیت در سازمان متأثر از عوامل متعددی است که می توان زمینه ظهور و بروز آن را از طریق فراهم کردن «عوامل فردی»،«عوامل محیطی»(گروهی و سازمانی)محقق نمود.

 

الف- عوامل فردی:

 

آیزنگ(۱۹۹۷) بر این عقیده است که تحقیقات انجام گرفته در طی سال‌های مختلف ‌در مورد افراد خلاق، عوامل مشترک شگفت انگیزی را نشان می‌دهد. مهمترین متغیرهای سطح فردی مؤثر بر خلاقیت عبارتند از:

 

۱- توانمندی: که متشکل از سه عنصر«هوشمندی »،«دانش» و «مهارت‌های فنی»است. پیتر دراکردر این مورد بیان می‌کند خلاقیت نیز مانند کوشش‌های دیگر نیاز به استعداد، دانش و مهارت دارد.

 

هوشمندی:

 

عبارت است از شایستگی ذاتی در یک زمینه خاص به عنوان مثال اگر فردی یصورت غریزی کنجکاو و یا کاریزما باشد این یک نوع هوشمندی است که هوشمندی هر فرد منحصر به فرد، ذاتی و اکتسابی است. هر انسان طبیعی در زمینه ای خاص می‌تواند خلاق باشد.

 

دانش:

 

برای ساختن توانمندی به دو گونه دانش مرتبط با زمینه هوشمندی وخلاقیت نیاز داریم که هر دو اکتسابی و قابل یاد گیری است.یکی دانش بنیادی و دیگری دانش تجربی، که دانش بنیادی ، دانش حاصل از کلاس‌های درس و کتاب‌های راهنما است و دانش تجربی ، دانشی است که نمی توان آن را از کلاس درس آموخت بلکه بایستی رفته رفته با تمرین ، خود را به نظم ویژه آنهاعادت داد. ویزبرگ در این زمینه عنوان می‌کند خلاقیت با دانسته های شخص شروع می شود.

 

مهارت های فنی : توانایی به کارگیری دانش حاصل از آموزش و تجربه در انجام وظایف مربوطه را شامل می شود.

 

۲- ویژگی‌های شخصیتی: خلاقیت فرد تابع ویژگی‌های شخصی اواست. بعضی از محققین دریافتند که وجود بعضی از ویژگی‌های شخصیتی در افراد در مقایسه با دیگران باعث خلاقیت بیشتری می شود. مهمترین صفات مشخصه افراد بسیار خلاق شامل«تصور قوی از خلاق بودن خود» «پشتکار و استقامت»،«ابهام پذیری»،«ریسک پذیری»،«استقلال»،«نیار به موفقیت»و«اعتماد به نفس» می‌باشد. در این زمینه مالتز بیان می‌کند” شما تا حدود زیادی همانی هستید که فکر می کنید و می توانید آنچه را که فکر می کنید از عهده شما ساخته است انجام دهید”. “هر چند خلاقیت مستلزم استعداد،دانش و مهارت است اما وقتی که این ها تامین شد، نیاز به سعی و تلاش وافر و کار سخت دارد.افراد خلاق ابهام را نوعی فرصت تلقی می‌کنند.

 

۳- سبک شناختی: عبارت است از روش ترجیحی فرد برای جمع‌ آوری، پردازش و ارزیابی اطلاعات. تحقیقات انجام شده نشان می‌دهد که سبک شناختی تاثیر مستقیم بر روی خلاقیت دارد.(آمابیل،۱۹۸۰) به عقیده کرتن(۱۹۹۹)همه افراد خلاق بوده و آن ها خلاقیت خود را به سبک و شیوه خاص خود نشان می‌دهند.بعضی خلاقیت خود را به شیوه نوآورانه و بعضی دیگر به شیوه انطباقی ارائه می‌کنند.خلاقیت نوآورانه وضع موجود را به روش انقلابی تغییر می‌دهد. خلاقیت انطباقی وضع موجود را حفظ کرده و آن را به شیوه تکاملی بهبود می بخشد که هر دو سبک مورد نیاز سازمان‌ها می‌باشند و جنبه کاربردی دارند. نتایج بیانگر این است که افراد با سبک نوآورانه تمایل بیشتری به خلاق بودن دارند تا آنهایی که دارای سبک انطباقی می‌باشند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...